دیدی ای حافظ که کنعان دلم بی ماه شد عاقبت با عشق و غم کوه امیدم آب شد گفته بودی یوسف گمگشته باز آید ولی یوسف من تا قیامت همنشین چاه شد
آرزو دارم بهاران مال تو / شاخه های یاس خندان مال تو گرچه درویشان تهی دستند ولی/ ساده بودن های باران مال تو دعا کردم تو تنها مال من شی / تو تعبیر قشنگ فال من شی دعا کردم بدونی چشم به راتم / هنوز دلبسته بغض صداتم اگه بازم دلت با دیگرونه / چشات دنبال از ما بهترونه بزار با یاد تو دلخوش بمونم/ فقط دلتنگیات با من بمونه
به سلامتی اونایی که هر چی شکستن، دل نشکستن . . .
به سلامتی اون سوال هایی که پرسیده نمی شن
ولی جوابشون بغض میشه تو دل آدم
به سلامتی اونایی که هم دل دارن و هم معرفت
اما کسی رو ندارن !
سلامتیه اونایی که جای اعتقاد به بهشت
و جهنم و اون دنیا ، به یه کم انسانیت توی
این دنیا معتقد هستند
به سلامتی اونایی که هیچوقت سختی مرد
بودن رو با راحتی نامردی عوض نمیکنن !
سلامتیه همه اونایی که یه روزی یه
عشقی داشتن یه همدمی داشتن ،
یه دلی داشتن اما الان به هر دلیلی تنها شدن
به سلامتی اونایی که موندن زیر آواری که
یه روزی فکر میکردن محکمترین تکیه گاهشون میشه
میزنم به سلامتی حرفهای دلم که به کسی نگفتم
به سلامتی اینکه کوه درد بودم ولی دم نزدم
به سلامتی تنهایی هام ولی تنهایی رو دوست نداشتم
به سلامتی آرزوهایی که نتونستم لمسشون کنم
آهاے همیشگے ترینم!
تمام فعل هاے ماضے ام را ببر..
چہ در گذر باشے
چہ نباشے
براے من استمــــــــــــــــــــــــــــــــــــرارے
خواهے بود..
من هر لحظه تو را صرف مے کنم
کلبه ای خواهم ساخت پشت تنهایی شب زیر این سقف کبود که به
زیبایی رویا باشد سقفش از عطر بهار فرشهایش ازعشق پنجره ای
از نور پرده اش از گل یاس رنگ دیوار اتاقش از اب عکس لبخند تو را می کوبم روی ایوان حیاط تا که هر صبح اقاقیها را از تو سرشار کنم
همه دلخوشیم بودن توست و چراغ شب تنهایی من نور چشمان تو است کاشکی در سبد احساسم شاخه ای گل مریم بود عطر ان را با عشق توشه راه گل قاصدکی می کردم که به تنهایی تو سر بزند تو به من نزدیکی و خودت می دانی حسرت یخ زده چشمانم در زمستان سکوت گرمی دست تو را می طلبد